پایان شب

مگر نه اینکه صبح صادق هنگامی روی میدهد که شب به پایان رسیده باشد؟(قسمتی از جملات شهید آوینی در مستند روایت فتح)

پایان شب

مگر نه اینکه صبح صادق هنگامی روی میدهد که شب به پایان رسیده باشد؟(قسمتی از جملات شهید آوینی در مستند روایت فتح)

دموکراسی تو روز روشن !!!!

به نام سر آغازین

شنبه13/9/1389 مثل همه ی روز های شنبه ساعت 6:30 از خانه اومدم بیرون , تا ساعت 5 بعد از ظهر کلاس داشتم و حدود ساعت 6 رسیدم خونه

مدتی بود اکران فلیم دموکراسی تو روز روشن در سینما ها به پایان رسیده بود و سی دی های های آن چند روزی است که برای نمایش خانگی وارد بازار شده یک نسخه از این فیلم! به دستم رسید بعد از اینکه به خانه رسیدم و کمی استراحت کردم فیلم را داخل کامپیوتر قرار دادم تا به ببنم از چه قراره(این طور که شنیده بودم در مورد یکی از سرداران جنگ هست که مدت زیادی هم در جبهه بوده و همه و همه او را به دلاوری و مردانگی و ... می شناسند اما الان مشخص میشه که اینطور ها هم نیست)

خب عرض میکردم   ابتدای فیلم اینگونه شروع میشود که سردار امیر ستوده از خود خانه ای ندارد و مستاجر است و با این دیالوگ از دخترش زهرا(یا همان نیوشا ضیغمی) که: زیر برگه ی وام همه را امضا می کنی اما به خودمون که میرسه می گی تعهد و وجدان و نمی تونمو و نمی شود و....   باعث جذب مخاطب میشود اما افسوس . چرا؟ فیلم به سکانسی میرسد که که سردار توسط بمبی که به اتومبیلش وصل شده پس از انفجار شدیدا زخمی می شود و به کما می رود و تازه ماجرا شروع میشود از ابتدا که بگذریم به وکیلش در آن دنیا می رسیم که نامش نیکزاد است و اینجاست اصل ماجرا

نیکزاد سوالاتی از سردار می پرسد که واقعا مورد وهن اینگونه افراد است من نه به عنوان کسی که خود فرزند جانباز یا رزمنده است نه اصلا    فقط و فقط به عنوان کسی که مدت زیادی در کنار فرزندان اینگونه افراد در مدرسه و و در یک نیمکت کنار هم نشسته ایم می گویم که این فیلم شدیداا توهین به خانواده های آنهاست

خیلی جالب است نیکزاد در مورد سهمیه ی شاهد دانشگاه از سردار ستوده سوال می کند و اینکه چرا دخترش با این سهمیه وارد رشته ی پزشکی شده و یک نفر درس خوان نتوانسته وارد دانشگاه شود اصلا حس و حال اثبات اینکه این سهمیه جدای از ظرفیت پذیرش دانشجو های آزاد است و اینکه استفاده از این سهمیه خود دارای شرایطی از قبیل داشتن75 درصد از نمره ی قبولی آخرین نفر پذیرفته شده در آن رشته است را ندارم و نویسنده ی این فکاهی فیلم را دعوت به خواندن اساسنامه ی پذیرش دانشجو می کنم

اما آنچه که می توانم دفاع کنم این است که بگویم جناب آقای نویسنده تو خود با این فیلمنامه ات در تناقضی  خودت را جای فرزندان همین سردار بگذار اینگونه نوشته ای که او از ناحیه ی پا جانباز است و نمایش داده شد که سردار جانباز ما به سختی از پله ها پایین می آید خودت بگو آیا فرزندان این شخص دلشان نمی خواست پدرشان مثل خیلی های دیگر سالم باشد؟ بدود و با آنها بازی کند؟ کوه برود و.....

دوران دبریستان در کنار فرزندان شهدا بوده ام البته شهیدانی که که جانباز شیمیایی بودند و بعدا به شهادت رسیدند جناب آقای عطشانی نویسنده ی محترم تو می فهمی سرفه های خفقانی یکی مرد ساعت 4 صبح یعنی چه؟ می دانی خوابیدن یک پدر روی تخت زیر کپسول اکسیژن جلوی چشم فرزندان کوچکش یعنی چه؟ اینکه برای بلند شدن از روی تخت به شدت نفس نفس میزند اینکه صورتش کبود می شود اینکه در سن 30 سالگی تمام موهایش ریخته پوستش چروکیده و همچون افراد 70 ساله به نظر می رسد یعنی چه؟ آن هم در برابر چشمان معصوم و پر از سوال فرزند کوچکش که اکنون فقط 6 سال دارد

فرزند شهیدی که وقتی به دنیا آمد پدرش شهید شده بود از او فقط عکسهایش مانده

فرزند آزاده ای که نصف شبها با صدای فریاد پدرش درخواب که یاد شکنجه های بعثی ها افتاده و فریاد می زند نه یک شب و دوشب بلکه یک عمر بیدار می شود را با خودت مقایسه می کنی؟

اینها فقط اندکی از زندگی خیلی از جانبازان است می توانی بک بار قبل از اینکه دوباره دست به قلم شوی سری به آسایشگاههای جانبازان بزنی

حالا بینی و بین الله پسر و دختری که که با سپردن این گونه تصاویر در ذهن بزرگ شده اند آیا خیلی زیاد است سهمیه ای جدای از سهمیه دانشجویان عادی به آنها ارائه شود؟ والله قسم انیگونه نیست والله

از اینکه کارگردان شده ای و او پزشکی خوانده ناراحتی؟ از این که نویسنده و کارگردانی شده ای که فیلم می سازی و تفکر مسخره ات را به مردم القا میکنی ناراحتی؟ بهتر بود اول در مورد اکثریت خانوده های ایثارگران و جانبازان می نوشتی و می ساختی و بعد اقلیت

 

 

یا حق

نظرات 1 + ارسال نظر
آسیه جمعه 6 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 04:13 ب.ظ

سلام، وبلاگ جدیدت مبارک!
نمی دونم اگه خودم فرزند شهید بودم چه حسی داشتم، ولی حداقلش اینه که همین الانم فکر می کنم که ما خانواده های شهدا و رزمنده خیلی چیزا رو از دست دادیم و به جاش خیلی چیزا به دست آوردیم مثل یک عالمه عقده‌های روانی و دردهای نهفته (که این رو البته در مورد خودم مطمئنم)، حداقل وقتی به زندگی مادرم فکر می کنم، فریادی در گلویم می خشکد!!
با این حال به نظرم سهم فرزندان شهید رو نمیشه از طریق سهمیه دانشگاه داد و حتی به نظرم اصلا کار درستی هم نیست. من اساسنامه اش رو نخوندم ولی به نظرم نمی رسه که شرط لازمش داشتن 70٪ نمره قبولی اون رشته اس و این رو از روی شواهدی که دارم میگم، البته این وقتی مهم میشه که توی دانشگاه مثلا توی رشته های مهندسی می دیدی که اونها خودشون دارن اذیت میشن و تازه یه منتی هم روشون هست که با سهمیه اومدن؛ یعنی تازه مشکل آفرین میشه این قضیه
فکر میکنم سهمشون رو باید یه جور دیگه ای داد و این البته اول نیازمند تغییر نگاه جامعه اس به اونها که به نظرم می رسه این فیلمی که ازش صحبت می کنی چندان موفق نیست در این زمینه، هرچند که ندیدمش و اصلا در جریان نیستم که دقیقا چی میخواد بگه

سلام
ممنون بالاخره ما به لطف ف/ی/-ل-.ت*رینگ باید هر دفعه یه اسباب کشی بکنیم !
صحبت کردن با شما خیلی سخته چون من شمارا از هر لحاظ بالاتر از خودم می دونم هم از نظر علمی هم واقع بینی هم درک درست تر ...

قبل از اینکه شروع کنم در مورد فیلم حرف بزنم یه چیزی بگم اینکه در قانون جدید پلاکهای وسایل نقلیه یه موردی هم اضافه شده اینکه یه سری پلاک با رنگ متفاوت واسه افراد جانباز در نظر بگیرن که این افراد در جاهایی مثل طرح ترافیک یا زوج و فرد بتونن به راحتی رفت و آمد بکنند الان هم به راحتی این پلاکها در اختیار جانبازان قرار میگیره اما خدا شاهده من خودم با اینکه الان حدود 5 سال از آغاز این طرح میگذره یدونه ماشین با پلاک جانبازان تو خیابون ندیدم چرا؟ به نظر من این به معنی احتیاج نداشتن جانبازان نیست چون مثلا خودم می تونم ماشینو 200 متر اون طرف تر پارک کنم بعد بقیه راهو پیاده برم اما یه جانبازی که پا نداره یا شیمیایی شاید 10 متر هم براش زیاد باشه و اگه اون پلاک را داشته باشه می تونه در جاهای پارک ممنوع هم پارک کنه این همش بر میگرده به نگاه ماهایی که آدم عادی هستیم خودتون اون منت سهمیه را مثال زدید یه جانبازی که اون زمون پاشده رفته جبهه و از نظر خودش برای خدا بوده هیچ وقت حاضر نیست اینو بشنوه که (نگاه کن طرف این همه رانت خواری می کنه این همه خلاف میکنه اسمشم جانبازه )
این فیلم هم به جای اینکه این تفکر و عوض کنه تازه باعث میشه بیشتر این صحبت ها و تفکر به مردم عادی (منظورم غیر خانواده های شهدا و جانباز و ایثارگر) القا بشه
اونجا نوشتم--- مثلا همین مامانه شما خب هم شما هم من می دونیم که خیلی به ایشون سخت گذشته تو اون زمان با یه بچه ی کوچیک واقعا سخت بوده خب الان مثلا اگه با سهمیه برن دانشگاه اگه مثلا با تخفیف برن مکه یا مشهد یا هر جای دیگه اینا جبران یک دقیقه از سختی های ایشون و بچه ای که الان بزرگ شده میشه؟ معلومه که نمیشه اینا هیچ وقت جای خالی اون عزیز از دست رفته را پر نمی کنه
مگه تو کشوره ما چند تا فیلم ساخته شده که این موضوع را نشون داده و از این افراد دفاع کرده؟ وقتی نگاه میکنیم شاید فقط یاد فیلم آژانس شیشه ای (ابراهیم حاتمی کیا) می افتیم و دیگه شاید نباشه
این در شرایطیه که هرچی از اون واقعه ی جنگ بگذریم سوالاته بیشتری در ذهن نسل جدید پیش میاد حالا یه فیلمی مثل دموکراسی تو روز روشن میاد و بر خلاف روحیه این افراد تازه بارها از اون جانباز می پرسه تو از کجا می دونی واسه خدا رفتی جبهه؟ چرا دخترت با سهمیه رفت دانشگاه؟ خب اینا باعث میشه نسل ماها زحمات و سختی های این افرادو بیشتر به تمسخر و نادیده بگیریم
اگه مثلا 10 تا فیلم مثل آژانس شیشه ای ساخته بودیم میشد یدونه فیلم هم مثل این ساخته بشه اما الان این نسبت برعکس شده هر روز فیلمهایی ساخته میشه که فقط باعث ایجاد ابهام و سوال در مورد چراهای امتیازات ناچیز به خانواده های این افراد میشه

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد